دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #umtauschen
تعویض کردن
Präsens: um/tauschen
Perfekt: hat umgetauscht
Präteritum: um/tauschten
ich tausche um
du tauschst um
er/sie/es tauscht um
wir tauschen um
ihr tauscht um
sie/Sie tauschen um
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #umtauschen
تعویض کردن
Präsens: um/tauschen
Perfekt: hat umgetauscht
Präteritum: um/tauschten
ich tausche um
du tauschst um
er/sie/es tauscht um
wir tauschen um
ihr tauscht um
sie/Sie tauschen um
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_حروف_اضافه
#umtauschen
عوض کردن - تعویض کردن - چیزی را دادن/بازگرداندن و به جای آن چیزی دیگری را گرفتن/انتخاب کردن - یک چیز را گرفتن/پس گرفتن و در عوض چیز دیگری دادن - پس دادن چیزی که خواستههای کسی را برآورده نمیکند و در ازای آن چیز دیگری دریافت کردن - پس گرفتن چیزی که خواستههای کسی را برآورده نمیکند و در ازای آن چیز دیگری را دادن - مبادله کردن - تبدیل کردن - پول دادن/واریز کردن و معادل آن را به ارز دیگری دریافت کردن - پول را دریافت کردن و معادل آن را به ارز دیگر مشخص و آن را پرداخت کردن
• [umtauschen + Akkusativobjekt] :
Das Geschäft hat [mir] die fehlerhafte Ware ohne Weiteres umgetauscht.
فروشگاه کالای معیوب را (برای من) به راحتی تعویض کرد.
@Ich_will_Deutsch_lernen
#umtauschen
عوض کردن - تعویض کردن - چیزی را دادن/بازگرداندن و به جای آن چیزی دیگری را گرفتن/انتخاب کردن - یک چیز را گرفتن/پس گرفتن و در عوض چیز دیگری دادن - پس دادن چیزی که خواستههای کسی را برآورده نمیکند و در ازای آن چیز دیگری دریافت کردن - پس گرفتن چیزی که خواستههای کسی را برآورده نمیکند و در ازای آن چیز دیگری را دادن - مبادله کردن - تبدیل کردن - پول دادن/واریز کردن و معادل آن را به ارز دیگری دریافت کردن - پول را دریافت کردن و معادل آن را به ارز دیگر مشخص و آن را پرداخت کردن
• [umtauschen + Akkusativobjekt] :
Das Geschäft hat [mir] die fehlerhafte Ware ohne Weiteres umgetauscht.
فروشگاه کالای معیوب را (برای من) به راحتی تعویض کرد.
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
Freitag, 07.06.24
Die Fortschritte, die die Kinder machen, müssen gewürdigt werden, auch wenn sie nicht zu den Besten zählen.
پیشرفتهای که بچهها کسب میکنند باید ارج نهاده شوند، حتی اگر جزء بهترینها به حساب نیایند.
würdigen ارج نهادن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Die Fortschritte, die die Kinder machen, müssen gewürdigt werden, auch wenn sie nicht zu den Besten zählen.
پیشرفتهای که بچهها کسب میکنند باید ارج نهاده شوند، حتی اگر جزء بهترینها به حساب نیایند.
würdigen ارج نهادن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #würdigen ارج نهادن
Präsens: würdigen
Perfekt: hat gewürdigt
Präteritum: würdigten
ich würdige
du würdigst
er/sie/es würdigt
wir würdigen
ihr würdigt
sie/Sie würdigen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #würdigen ارج نهادن
Präsens: würdigen
Perfekt: hat gewürdigt
Präteritum: würdigten
ich würdige
du würdigst
er/sie/es würdigt
wir würdigen
ihr würdigt
sie/Sie würdigen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#فعل_همراه_پیشوند
würdigen
احترام گذاشتن/کردن - ادای احترام کردن - قدردانی کردن - جایزه دادن - (موفقیت کسی را) تصدیق کردن - تکریم کردن - گرامی داشتن - قدر دانستن - ارج نهادن - تجلیل کردن - شایسته شناختن - سزاوار تشخیص دادن - لایق دانستن - دستاوردهای یک نفر را به رسمیت شناختن - از کسی بصورت عمومی قدردانی و تمجید کردن - چیز کوچکی (یک سلام، یک یادداشت، یک نگاه، یک گفتگو) را برای کسی ارزشمند دانستن - ارزش یا کیفیت چیزی را برآورد/تعیین کردن
herab/würdigen
تحقیر کردن - خوار کردن - توهین کردن - رنجاندن - سرشکسته کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
würdigen
احترام گذاشتن/کردن - ادای احترام کردن - قدردانی کردن - جایزه دادن - (موفقیت کسی را) تصدیق کردن - تکریم کردن - گرامی داشتن - قدر دانستن - ارج نهادن - تجلیل کردن - شایسته شناختن - سزاوار تشخیص دادن - لایق دانستن - دستاوردهای یک نفر را به رسمیت شناختن - از کسی بصورت عمومی قدردانی و تمجید کردن - چیز کوچکی (یک سلام، یک یادداشت، یک نگاه، یک گفتگو) را برای کسی ارزشمند دانستن - ارزش یا کیفیت چیزی را برآورد/تعیین کردن
herab/würdigen
تحقیر کردن - خوار کردن - توهین کردن - رنجاندن - سرشکسته کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Samstag, 08.06.24
Diesen Beinamen vererbte er an seine Nachkommen.
او این لقب را (به عنوان یک صفت ارثی) به فرزندان خود منتقل کرد.
vererben
به عنوان یک صفت ارثی به فرزندان منتقل کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Diesen Beinamen vererbte er an seine Nachkommen.
او این لقب را (به عنوان یک صفت ارثی) به فرزندان خود منتقل کرد.
vererben
به عنوان یک صفت ارثی به فرزندان منتقل کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #vererben
تقدیم کردن - اهدا کردن - هدیه دادن - بخشیدن - تفویض کردن - به کسی واگذار کردن - انتقال دادن - منتقل کردن - واگذار کردن - به ارث گذاشتن - به عنوان میراث بر جا گذاشتن/ماندن - چیزی باارزش را به صورت ارث از یک شخص (نسل) به شخص دیگر منتقل کردن - انتقال پیدا کردن صفات و خصوصیات از یک شخص (نسل) به یک نسل بیولوژیکی از طریق وراثت - از طریق ارث به فرزندان خود انتقال دادن - به عنوان یک صفت ارثی/ژنتیکی به فرزندان منتقل کردن - وصیت کردن - چیزی قدیمی/مستعمل را به عنوان هدیه دادن (به شوخی) - ترک کردن
Präsens: vererben
Perfekt: hat vererbt
Präteritum: vererbten
ich vererbe
du vererbst
er/sie/es vererbt
wir vererben
ihr vererbt
sie/Sie vererben
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #vererben
تقدیم کردن - اهدا کردن - هدیه دادن - بخشیدن - تفویض کردن - به کسی واگذار کردن - انتقال دادن - منتقل کردن - واگذار کردن - به ارث گذاشتن - به عنوان میراث بر جا گذاشتن/ماندن - چیزی باارزش را به صورت ارث از یک شخص (نسل) به شخص دیگر منتقل کردن - انتقال پیدا کردن صفات و خصوصیات از یک شخص (نسل) به یک نسل بیولوژیکی از طریق وراثت - از طریق ارث به فرزندان خود انتقال دادن - به عنوان یک صفت ارثی/ژنتیکی به فرزندان منتقل کردن - وصیت کردن - چیزی قدیمی/مستعمل را به عنوان هدیه دادن (به شوخی) - ترک کردن
Präsens: vererben
Perfekt: hat vererbt
Präteritum: vererbten
ich vererbe
du vererbst
er/sie/es vererbt
wir vererben
ihr vererbt
sie/Sie vererben
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sonntag, 09.06.24
Die Maßnahmen sollen Steuerhinterziehung erschweren.
این اقدامات باید فرار مالیاتی را دشوارتر کنند.
(هدف از این اقدامات، دشوارتر کردن فرار مالیاتی است.)
erschweren دشوارتر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Die Maßnahmen sollen Steuerhinterziehung erschweren.
این اقدامات باید فرار مالیاتی را دشوارتر کنند.
(هدف از این اقدامات، دشوارتر کردن فرار مالیاتی است.)
erschweren دشوارتر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #erschweren
دشوار کردن - مشکلتراشی کردن - سنگ انداختن - ممانعت ایجاد کردن - مانع کردن - مانع شدن - دشوارتر کردن - تشدید کردن - چیزی را جدیتر/بدتر کردن
Präsens: erschweren
Perfekt: hat erschwert
Präteritum: erschwerten
ich erschwere
du erschwerst
er/sie/es erschwert
wir erschweren
ihr erschwert
sie/Sie erschweren
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #erschweren
دشوار کردن - مشکلتراشی کردن - سنگ انداختن - ممانعت ایجاد کردن - مانع کردن - مانع شدن - دشوارتر کردن - تشدید کردن - چیزی را جدیتر/بدتر کردن
Präsens: erschweren
Perfekt: hat erschwert
Präteritum: erschwerten
ich erschwere
du erschwerst
er/sie/es erschwert
wir erschweren
ihr erschwert
sie/Sie erschweren
@Ich_will_Deutsch_lernen
Montag, 10.06.24
Manchmal kreieren Übersetzungen Mehrdeutigkeit.
گاهی اوقات ترجمهها ابهام ایجاد میکنند.
kreieren ایجاد کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Manchmal kreieren Übersetzungen Mehrdeutigkeit.
گاهی اوقات ترجمهها ابهام ایجاد میکنند.
kreieren ایجاد کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #kreieren
از طریق نیروی خلاق خود چیزی را ایجاد کردن - به عنوان برداشت شخصی طرح کردن - چیزی را به انجام رساندن - ایجاد کردن - چیزی را مد روز کردن - (یک مد جدید) ایجاد/طراحی/اختراع کردن - نقش اول نمایشی را بازی کردن - نقش اول را ایفا کردن (تئاتر) - (در کلیسای کاتولیک) به مقام کاردینالی ارتقاء دادن - به عنوان کاردینال منصوب کردن
Präsens: kreieren
Perfekt: hat kreiert
Präteritum: kreierten
ich kreiere
du kreierst
er/sie/es kreiert
wir kreieren
ihr kreiert
sie/Sie kreieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #kreieren
از طریق نیروی خلاق خود چیزی را ایجاد کردن - به عنوان برداشت شخصی طرح کردن - چیزی را به انجام رساندن - ایجاد کردن - چیزی را مد روز کردن - (یک مد جدید) ایجاد/طراحی/اختراع کردن - نقش اول نمایشی را بازی کردن - نقش اول را ایفا کردن (تئاتر) - (در کلیسای کاتولیک) به مقام کاردینالی ارتقاء دادن - به عنوان کاردینال منصوب کردن
Präsens: kreieren
Perfekt: hat kreiert
Präteritum: kreierten
ich kreiere
du kreierst
er/sie/es kreiert
wir kreieren
ihr kreiert
sie/Sie kreieren
@Ich_will_Deutsch_lernen
Dienstag, 11.06.24
Sie hatten miteinander geratschlagt, wie sie ihm helfen könnten.
آنها با یکدیگر فکر کرده بودند، که چگونه میتوانند به او یاری برسانند.
ratschlagen با هم فکر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
Sie hatten miteinander geratschlagt, wie sie ihm helfen könnten.
آنها با یکدیگر فکر کرده بودند، که چگونه میتوانند به او یاری برسانند.
ratschlagen با هم فکر کردن
@Ich_will_Deutsch_lernen
دوستان توجه کنید که هر منطقه لهجه خاص خود را دارد.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAFKWVqpLJaJrYWAtJA
#صرف_فعل
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ratschlagen
اشاره کردن - توصیه کردن - اندرز دادن - رهنمودن - رهنمود دادن - نصیحت کردن - تذکر دادن - پیشنهاد دادن - اندیشیدن - با هم فکر کردن - درباره یک موضوع با هم فکر و در مورد آن تبادل نظر کردن - درباره چیزی بحث/صحبت کردن
Präsens: ratschlagen
Perfekt: hat geratschlagt
Präteritum: ratschlagten
ich ratschlage
du ratschlagst
er/sie/es ratschlagt
wir ratschlagen
ihr ratschlagt
sie/Sie ratschlagen
@Ich_will_Deutsch_lernen
#Verb_Konjugation
der Infinitiv: #ratschlagen
اشاره کردن - توصیه کردن - اندرز دادن - رهنمودن - رهنمود دادن - نصیحت کردن - تذکر دادن - پیشنهاد دادن - اندیشیدن - با هم فکر کردن - درباره یک موضوع با هم فکر و در مورد آن تبادل نظر کردن - درباره چیزی بحث/صحبت کردن
Präsens: ratschlagen
Perfekt: hat geratschlagt
Präteritum: ratschlagten
ich ratschlage
du ratschlagst
er/sie/es ratschlagt
wir ratschlagen
ihr ratschlagt
sie/Sie ratschlagen
@Ich_will_Deutsch_lernen